مشاوره،اجراء و نظارت -----ISSR,SSQR,ISO9001,IATF16949
تاریخ علم پزشکی – قسمت اول
تاریخ : دو شنبه 13 آبان 1392
نویسنده : RmZiRn

درمان، پزشکی و علم

از ابتدای آفرینش انسان درمانگران وجود داشته­اند، یعنی انسان­هایی که علاوه بر کسب­ وکار روزانه به درمان بیماران و مجروحین یا حداقل مراقبت از آن­ها مشغول بودهاند.  حدود چهارهزار سال پیش که انسانها به زندگی اجتماعی و تقسیم کار روی آوردند، برخی از درمانگران کار خود را به عنوان شغلی مستقل پی گرفتند. این افراد به عنوان پزشک شناخته شدند و شغل آن­ها پزشکی نام گرفت. با پیشرفت تحقیقات علمی در اروپا در قرون پانزدهم و شانزدهم؛ کشفیات دانشمندان در آزمایشگاه­ها، بر میزان دانش و فن­آوری انسان افزود و پزشکان توانستند از این دستاوردها در درمان بیماران استفاده کنند.

امروزه درمان، پزشکی و علم به هم مربوطند ولی آن­ها چندین قرن ارتباط چندانی با هم نداشتند. در اواخر قرون وسطی، هنگامی­که تخصص پزشکی از اعتبار خاصی برخوردار شد، پزشکان دانشگاه­دیده از سایر درمانگران رو­گردان شدند. مثلاً آن­ها بر این تأکید داشتند که جراحان و عطاران (داروسازان) باید از اعتبار کم­تری نسبت به آنان برخوردار باشند. آن­ها زنان و برخی گروه­های دیگر را کاملاً از پزشکی برحذر داشتند. به این ترتیب پزشکان جلوی کار این درمانگران را گرفتند و خود از دانش تجربی که آن­ها ارائه می­کردند، دوری جستند.

مقاومت در برابر دانش

اکثر پزشکان در مقابل کشفیات علمی مقاومت می­کردند. پزشکان اغلب فرضیات منسوخی را باور داشتند که در مدارس پزشکی آموخته بوند و دانشمندان از مدت­ها قبل نادرستی آن­ها را ثابت کرده بودند. مثلاً، دانشمندان قرون شانزدهم، هفدهم و هجدهم اطلاعات بسیاری در مورد ساختمان بدن و نحوه­ی کار آن به دست آوردند ولی کشفیات آن­ها تا دهه­ها و گاهی صدها سال بعد تأثیر اندکی بر طبابت گذاشت.

10-21-2013 03-25-18 AM

یک تابلوی ایتالیایی قرن پانزدهم، داروسازان را در حال کار در داروخانه‌ای پر از دارو نشان می‌دهد. داروسازان این زمان به اندازه پزشکان از احترام برخوردار نبوند.

سرانجام، در قرن نوزدهم این رویه دگرگون شد. جراحان و داروسازان (متخصصین ساخت و فروش دارو) نسبت به گذشته به همکاری بیش­تر با پزشکان پرداختند و اعتبار یافتند. در نیمه دوم این قرن، زنان از حق آموختن علم پزشکی برخوردار شدند. شاید از همه مهم­تر آن بود که پزشکی اتحاد مستحکمی با علم پیدا کرد. پزشکان یا خود در آزمایشگاه­ها به کار می­پرداختند یا آن­که از نردیک مطالعات دیگران را دنبال می­کردند. به همین دلیل، پیشرفت پزشکی که در قرون گذشته آهسته بود، ناگهان جهش پیدا کرد. پزشکان عامل واقعی بسیاری از بیماری­ها را شناختند و نحوه­ی پیشگیری از آن­ها را آموختند. جراحان توانستند بدون ایجاد درد بیمارانشان را عمل کنند و خطر بروز عفونت­های مهلک را بسیار پایین آورند.

این پیشرفت در قرن بیستم سرعت یافت. پزشکان و محققان به کمک هم، روش­هایی برای درمان بسیاری از بیماری­های عفونی (بیماری­هایی که توسط میکروارگانیسم­هایی مثل باکتری­ها و ویروس­ها ایجاد می­شوند) یافتند. آن­ها هم­چنین در زمینه­ی شناسایی، پیشگیری و درمان سایر بیماری­ها مانند سرطان و بیماری قلبی گام­هایی بلند برداشتند. آن­ها همراه با بهبود شرایط زندگی اکثر مردم کشورهای توسعه­یافته به کمک دولت­ها و گروه­های خصوصی آمدند تا از شیوع بیماری­ها جلوگیری کنند. عمدتاً به دلیل این تلاش­ها امید به زندگی مردم ایالات متحده در انتهای این قرن به 76.1 سال رسید، در حالی­که صد سال قبل امید به زندگی 47.3 سال بود.

یقیناً پزشکان و دانشمندان در قرن بیست و یک بیش از همیشه با هم همکاری خواهند داشت.

10-21-2013 03-25-43 AM

الیزابت بلکول اولین زنی بود که در ایالات متحده، به درجه پزشکی نائل شد (1849). تا اواسط قرن نوزدهم زنان از طبابت منع شده بودند.

محققین امیدوارند تا روش­های مؤثرتری برای معالجه یا حتی درمان قطعی بیماری­های قلبی، سرطان، بیماری آلزایمر و دیگر عوامل اصلی بیماری و مرگ انسان­ها بیابند. پزشکان احتمالاً قادر خواهند بود با تغییر دادن ژن­ها از بروز بعضی بیماری­ها پیشگیری کنند یا آن­ها را تحت کنترل قرار دهند. پزشکان هم­چنین به طور فزاینده­ای از تجارب دیگر درمانگران (از جمله طب سنتی) استفاده می­کنند. زمانی­که درمانگران، پزشکان و دانشمندان همگی با هم کار می­کنند ـ یا همان­گونه که به طور فزاینده­ای می­بینیم، این سه تخصص در یک فرد جمع شده است ـ توانایی طب در کم به نوع بشر، محدودیت چندانی نخواهد داشت.

ظهور پزشکی

بیماری، جراحت و مرگ، همیشه بخشی از زندگی بوده­اند ـ اما نه بخش چندان مطلوب. از زمان­های قدیم بعضی افراد بدون شک در پی از میان برداشتن این مصائب یا پیشگیری از آن­ها بوده­اند. بنابراین قدمت علم پزشکی، یعنی کوشش در راه شناسائی و درمانِ بیماری­ها و پیشگیری از آن­ها، احتمالاً به قدمت انسان است.

درمانگران اولیه

هیچ­کس نمی­داند که اولین درمانگران چه کسانی بودند یا دقیقاً چه می­کردند. به هرحال، باستان­شناسان احتمال می­دهند که آنان درمان جسمی را با اعتقادات مذهبی می­آمیختند. بیماری و جراحت اغلب غیر مترقبه­اند. به همین دلیل، انسان­های نخستین، همانند مردم بسیاری از تمدن­های بعد، به احتمال زیاد بر این عقیده بودند که عامل این بیماری­ها ارواح شیطانی یا خشم خدایان است. وظیفه برخورد با این موجودات ماوراءطبیعی به عهده­ی کاهنان یا شمن­ها بود. (در نقاشی هفده هزار ساله­ای در غاری در فرانسه تصویر مردی با ماسک آهو نقش بسته است که به عقیده­­ی باستان­شناسان یک شمن است.)

انسان­های نخستین علاوه بر این­که برای سلامتی از ادعیه­­ی کاهنان و طلسم جادویی بهره می­جستند، به احتمال زیاد از روش­های عملی هم استفاده می­کردند. زیست­شناسان میمون­هایی را دیده­اند که از گیاهانی تغذیه می­کنند که جزو رژیم معمول آن­ها نیستند. مواد درون این گیاهان، انگل­های بیماری­زای این جانوران را نابود می­کنند. احتمالاً انسان­های نخستین به کشفیات مشابهی نائل شده بودند. هم­چنین انسان­ها بدون شک برای کنترل خونریزی زخم­ها، بر آن­ها فشار وارد می­کردند یا دور آن­ها را می­پوشاندند؛ زنان به یکدیگر کمک می­کردند تا وضع حمل کنند.

در اسکلت­هایی که از عصر نوسنگی یعنی حدود هفت هزار سال پیش به جا مانده است، باستان­شناسان نشانه­هایی یافته­اند که ثابت می­کند انسان­ها برای تسریع جوش خوردن شکستگی­ها کوشیده­اند. استخوان­های شکسته به طور مسقیم جوش خورده­اند که نشان می­دهد از گونه­ای تخته­ی شکسته­بندی برای صاف نگه داشتن آن­ها استفاده شده است. در استخوان­های جمجمه، شاید در اولین اعمال جراحی تاریخ، سوراخ­هایی تعبیه شده است. در بعضی از جمجمه­ها چندین سوراخ وجود دارد که اطراف آن­ها را استخوان­هایی پوشانده­اند که پس از سوراخ کردن پدید آمده­اند. این ثابت می­کند که نه تنها این اعمال جراحی بر روی انسان­های زنده انجام شده است بلکه این بیماران به طور عجیبی زنده مانده­اند و حتی اجازه داده­اند که مجدداً بر رویشان جراحی انجام گیرد.

10-21-2013 03-30-16 AM

انسان‌ها در دوره نوسنگی، بعضی از اولین اعمال جراحی جهان را انجام می‌دادند.
آن‌ها با ایجاد سوراخ‌هایی در جمجمه انسان‌های زنده، احتمالاً در صدد کاهش فشار بر روی مغز بودند.

پزشکی به حرفه تبدیل می­شود

اولین اطلاعات ثبت شده درباره­ی پزشکی از ناحیه­ای در عراق امروزی بین رودهای دجله و و فرات به دست آمده است. این سرزمین بین­النهرین نامیده می­شود یعنی سرزمینی بین دو رودخانه. بیش از پنج هزار سال پیش، در این ناحیه تمدن­هایی به وجود آمدند که در نوشته­های باقی­مانده از آن­ها به بیماری و درمان اشاره شده است. شاید قدیمی­ترین آن­ها، لوحی گِلی متعلق به 2150 سال قبل از میلاد است که شست­وشو و بانداژ کردن زخم­ها را شرح می­دهد. لوح­هایی متعلق به تمدن آشوریان (قرن هفتم قبل از میلاد) به شرح بسیاری از بیماری­ها و سرانجام احتمالی آن­ها می­پردازد. در این لوح­ها هم­چنین فهرستی از مصارف پزشکی صدها گیاه، جانور و مواد معدنی آمده است.

بسیاری از درمانگران بین­النهرین روحانی هم بودند. با این حال، پزشکان ـ­کسانی­که به حرفه­­ی پزشکی و به درمان­های طبیعی و نه ماوراءطبیعی می­پرداختندـ کم­کم به عنوان صاحبان حرفه­ای مستقل شناخته شدند. از حمورابی ششمین پادشاه مملکت قدیم بابل قانون­نامه­ای به جای مانده است که بر ستون سنگی عظیمی حک شده است. از 282 قانون حمورابی ده قانون مربوط به امور پزشکی است؛ مثلاً در فهرستی حق­الزحمه­ی پزشکان برای عمل جراحی بر روی بیماران طبقات مختلف اجتماعی آمده است و قوانين ديگر مجازات‌هايي را كه در صورت مرگ بيماران متوجه پزشكان خواهد شد، مشخص مي‌كند.

10-21-2013 03-38-17 AM

تشويق‌ها و مجازات‌ها

در حدود سال 1700 قبل از ميلاد، حمورابي، پادشاه قدرتمند بابل، (منطقه‌اي كه اكنون بخشي از عراق است) دستور داد تا قوانين حكومتي‌اش را بر ستوني سنگي حك كنند: در كتاب طب: تاريخچه‌اي مصوّر، نوشته‌ي آلبرت اِس ليونز و اَر. جوزف پتروچلي بعضي از قوانين ده‌گانه‌ي مربوط به پزشكان آمده است:

«در صورتي كه پزشك، فردي آزاد (شهروند درجه‌ي يك) را با چاقويي فلزي براي زخمي عميق مورد جراجي قرار دهد و او را درمان كند، يا غده‌ي او را به وسيله‌ي چاقوي فلزي بشكافد و چشم او را درمان كند، بايد ده شِكِل نقره دريافت كند.

اگر (بيمار) فرزند يك فرد عامي (شهروند درجه‌ي دو) باشد او (پزشك) بايد پنج شِكِل نقره دريافت كند.

اگر (بيمار) برده باشد، صاحب او بايد دو شِكِل به پزشك بپردازد.

در صورتي كه پزشك، فردي را براي جراحت عميق به وسيله‌ي جاقوي فلزي بشكافد و باعث از بين رفتن چشم او شود، بايد دستان آن پزشك بريده شود.

اگر پزشكي برده‌ي فردي را براي جراحتي عميق به وسيله‌ي چاقوي فلزي مورد عمل قرار دهد و منجر به مرگ او شود بايد برده‌اي را جايگزين او نمايد.

اگر پزش غده‌ي او را به وسيله‌ي چاقوي فلزي بشكافد و منجر به نابودي چشم او شود، بايستي نصف ارزش او را به نقره بپردازد.»

10-21-2013 03-39-57 AM

تمدن مصر قديم همزمان با تمدن بين‌النهرين بود و حتي رشد بيش‌تري كرد. باستان‌شناسان طومارهايي از پاپيروس (ماده‌اي مشابه كاغذ كه از ني ساخته مي‌شد) يافته‌اند كه حاوي نوشته‌هاي مصري زيادي در باب پزشكي است. يك از آن‌ها، پاپيروس جورج ابرس است كه قدمت آن به سال 1550 قبل از ميلاد مي‌رسد، ولي احتمالاً رونوشتي از اطلاعاتي بس قديمي‌تر است. در آن شرح ده‌ها بيماري و درمان آن‌ها ـ ازجمله طلسم‌هاي جادويي و حدود هفتصد دارو از انار گرفته تا چربي كرگدن ـ آمده است. پاپيروس اِدوين اِسميت كه حدوداً 1600 سال قبل از ميلاد نوشته شده است، در مورد جراحي است كه اكثراً شامل درمان جراحت‌هايي مثل زخم‌ها و استخوان‌هاي شكسته است.

مشهورترين پزشك مصري كه مداركي از او به دست آمده ايمحوتِپ است كه حدوداً در 2600 سال قبل از ميلاد مي‌زيست. اين مرد بااستعداد هم‌چنين وزير فرعون زوسِر و طراح هرم آرامگاه پادشاه بود. ايمحوتپ جنان معروف شد كه بعدها هم‌چون خدا ستايش مي‌شد. هم‌چنين اسامي صدها پزشک مصري ديگر به جا مانده است. هرودوت، مورج يونان باستان، نوشت كه در عصر او، يعني قرن پنجم پيش از ميلاد، «در همه‌جا (در مصر)، پزشكان بسياري وجود دارند.» حتي بعضي از آن‌ها متخصص بودند و تنها به درمان بيماري‌هاي خاص يا اختلالاتي در قسمتي از بدن (مانند چشم) مي‌پرداختند.



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست

آخرین مطالب

/
بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد ﷺ وَ آلِـ مُحَـمَّد ﷺ وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم ♥♥♥♥♥ به نام خدایی که ماهی کوچک قرمز را محتاج دریای بی کران آبی کرد... ♥♥♥♥♥ رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا (80/اسراء) پروردگارا ! مرا در هر کاری به درستی وارد کن و به درستی خارج ساز واز جانب خود برایم حجتی یاری بخش پدید آور ! ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)*..... صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللَّهُمَّ صَلِّ علی ، علی بْنِ موسي الرِّضَا مرتضي الامام التَّقِيَّ النَّقِيَّ وَ حُجَّتِكَ علی مِنْ فَوْقِ الارض وَ مَنْ تَحْتِ الثري الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ صلاه كَثِيرُهُ تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كَأَفْضَلِ ماصليت عَلَيَّ أَحَدُ مِنْ اوليائک... پرودگارا، ‌ بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،‌ درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، ‌همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ 09141050409